سفارش تبلیغ
صبا ویژن



مرداب ها و آب ها - بهـار نـو






درباره نویسنده
مرداب ها و آب ها - بهـار نـو
آی دی نویسنده
تماس با نویسنده


آرشیو وبلاگ
بایگانی نخستین دوره نوشته ها


عضویت در خبرنامه
 
لوگوی وبلاگ
مرداب ها و آب ها - بهـار نـو

آمار بازدید
بازدید کل :3950
بازدید امروز : 0
 RSS 

   

ماجرا این است: کم کم کمیت بالا گرفت

 جای ارزشهای ما را عرضه ی کالا گرفت

احترام یا علی در ذهن بازوها شکست

دست مردی خسته شد پای ترازوها شکست

فرق مولای عدالت بار دیگر چاک خورد

خطبه های آتشین متروک ماند و خاک خورد

زیر بارانهای جاهل، سقف تقوا نم کشید

سقفهای سخت، مانند مقوا نم کشید

با کدامین سحر از دلها محبت غیب شد؟

ناجوانمردی هنر، مردانگی ها عیب شد؟

خانه ی دلهای ما را عشق خالی کرد و رفت

ناگهان برق محبت اتصالی گکرد و رفت

اندک اندک قلبها با زرپرستی خو گرفت

در هوای سیم وزر گندید و کم کم بو گرفت

غالبا قومی که از جان زرپرستی می کنند

زمره ی بیچارگان را سرپرستی می کنند

سرپرست زرپرست و زرپرست سرپرست

لنگی این قافله تا بامداد محشر است

شعر از مرحوم حسن حسینی

 



نویسنده » محمد امامی » ساعت 12:2 عصر روز پنج شنبه 84 مهر 21